
بسیاری از آسیبهای جامعه شناخته نمیشود
کورش محمدی
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی
اسیدپاشی در ایران به یک رفتار واکنشی تبدیل شده است که امروز بنا به سلسله عوامل و دلایلی تشدید میشود. بخشی از آن مربوط به الگوهای جامعه است، الگوها شامل رفتارهایی است که انجام و در ادامه مسیر تقویت میشوند.
بخش دیگر مربوط به این است که قانون در این مورد اقدامات کافی را انجام نمیدهد، حتی در خیلی از موارد اسیدپاشها شناسایی نمیشوند و همین امر این کار را تقویت میکند. برخورد قانونی با اسیدپاش «قصاص» است. این در حالی است که بخش کمیاز قربانیان حاضر به قصاص هستند( مانند بخشش آمنه) و همین بخشش هم اسیدپاشی را تقویت میکند، در این صورت است که الگوی اسیدپاشی در جامعه موفق میشود.
عامل گسترشدهنده دیگر، سازوکارهای موجود در جامعه است، جامعه دارد اسیدپاشی را میپذیرد و این پذیرش خودش یک عامل کمککننده است، مثلا انجمنی تحت عنوان انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی در حال شکلگیری است که اگرچه به قربانیان اسیدپاشی از جنبههای گوناگون کمک میکند اما، در نوع خودش میتواند تقویت کننده اسیدپاشی باشد. ما میتوانستیم به جای این انجمن یک انجمن آگاهسازی جامعه برای کاهش اسیدپاشی داشته باشیم.
جامعه ما هیچ فرایند آموزشی در این خصوص ندارد، از یک اسیدپاشی تا یک اسیدپاشی دیگر یک خلاء آگاهسازی در جامعه ایجاد میشود. ما منتظر اتفاقیم تا آن را پررنگ کنیم، نیروهای قضائی و انتظامیورود پیدا کنند اما برای از بین بردن نگرش موجود تاکنون تلاشی نکردهایم.
خلاء قانون هم عامل تقویتکننده دیگر است، قانون قربانی را با متهم درگیر میکند، در حالی که علیه اسید پاشی باید مدعیالعموم اعلام جرم کند، آنطور که تاکنون دیدهایم قربانی معمولا به دلایل مختلف رضایت میدهد. قانون نباید به این رضایت اکتفا کند و باید از جانب خودش با اسیدپاش برخورد کند. به نظر میرسد قانون نسبت به نگرش موجود در جامعه در مورد اسیدپاشی ناراضی نیست بنابراین اقدامیبرای از بین بردن آن نمیکند.
اگر چه آمار اسیدپاشی در ایران به لحاظ کمیزیاد نیست اما، التهابش بسیار بیشتر از فضایی است که اعتیاد، طلاق و حتی قتل ایجاد میکند. جو روانی و احساس ناامنی که ایجاد میشود خود عاملی برای گسترش اسیدپاشی است. بسیاری از مشکلات و آسیبهای جامعه شناخته نمیشود، این مشکلات در جایی سر باز میکنند و منجر به واکنشهای این چنینی میشوند. به طور کلی اسیدپاشی در جامعه ما با توجه به الگوهای جامعه و سرمشقهای موجود نه تنها از بین نمیرود بلکه در حال افزایش است.
به نظر میرسد برای کاهش اسیدپاشی در جامعه بیشتر از هرچیزی نیاز به نوعی ارتقای فرهنگ است، فرهنگی که بتواند خشم را از شکستهای عشقی و عاطفی، دعواهای خانوادگی و قبیلهای و. . . دور کند. تنها در این صورت میتوان انتظار داشت آسیبهای اجتماعی که اسیدپاشی هم جزء یکی از آنهاست کم شود.
در کنار افغانستان و بنگلادش، ایران هم جزء کشورهایی است که اسیدپاشی در آن زیاد انجام میشود، بیش از 90درصد قربانیان اسیدپاشی زنان هستند و قصه اکثرشان عاشقانه است، 10درصد دیگر نیز به علت دعواها و انتقامهای شخصی و خانوادگی و قبیلهای انجام میشود.
در اسیدپاشی اخیر اگرچه کسی آسیب جدی ندیده است اما فارغ از جزئیات این خبر باید ریشهیابی کرد که چرا اسیدپاشی اتفاق میافتد؟
آمار اسیدپاشی در ایران خصوصا در سالهای اخیر بسیار زیاد شده است، از روایت معروف «آمنه بهرامی» گرفته تا داستان ناتمام اسیدپاشیهای اصفهان و هزار ماجرای دیگر که نگفته باقی ماندهاند. حالا هم که در میان بهت مردم از خبر حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامیو مرقد امام خمینی، انتشار خبر اسیدپاشی اخیر در پارک فداییان اسلام مردم را شگفتزدهتر کرد. اگرچه این اسیدپاشی آسیبی جدی به کسی وارد نکرده اما این سوال بسیار مهم را مطرح کرده است که چرا اسیدپاشی در ایران به این میزان زیاد شده است؟ آیا به خاطر عدم وجود قانونی مناسب و یا عدم اجرای درست قانون است؟ آیا به علت عدم رسیدگی مناسب به پروندههای اسیدپاشی از جمله پرونده اسیدپاشیهای اصفهان مردم این جرم را به عنوان یک جنایت هولناک جدی نگرفتهاند؟
تکرار حوادث مربوط به اسیدپاشی این را میرساند که یک خلاء قانونی در اجرا یا در قانونگذاری وجود دارد که تاکنون اجازه نداده این جرم آنطور که باید ریشهکن شود.
نظرات شما